مدح مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
لب تـشنـگـان قـطـرۀ بـاران حـیدریم ساغـر بیـاورید که مهـمـان حـیـدریم تقـدیر را به زلف سیاهـش گره زدیم از این جهت هـمیشه پریشان حیدریم در راه عـشق قـبلِ رسیـدن به کربلا کشتی شکست خوردۀ طوفان «حیدریم« در این مسیر، عقل به جایی نمیرسد دیـوانه وار گـوش به فـرمان حیدریم یا کـافـریم کافـر هر چـیز غـیر از او یا مـؤمنـیـم و تازه مـسـلمان حـیدریم از بَخت و رَخت و دین و دِلِ خود گذشتهایم در سلک خویش بیسر و سامان حیدریم رنگـین شدست سفـرۀ ما با قناعـتـش پس ریزه خوار سفرۀ احسان حیدریم ما سـائـلان ساحـت سلطانیاش شدیم تا روز حشر دست به دامان حـیدریم |